یادداشت مهمان،
مردم ایران، حسابگر و عاقل هستند
بلاگ سان: یک پژوهشگر حوزه فرهنگ و اندیشه اسلامی طی یادداشتی به موضوع جنبش زن زندگی آزادی پرداخت.
به گزارش بلاگ سان به نقل از مهر، محسن ردادی عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی طی یادداشتی به موضوع زن زندگی آزادی با عنوان «جنبش ز. ز. آ؛ نقطه ای بود و سپس هیچ نبود» پرداخت که جزییات آن به شرح ذیل است. اغتشاش های سال ۱۴۰۱، همانطور که ناگهانی و غیرمترقبه رخ داد، به سرعت و یک دفعه محو شد. هرچند اینروزها دیگر هیچکس به این جنبش فکر هم نمی کند؛ اما فهم عوامل افول این جنبش آتشین مزاج، عبرت آموز است. واقعیت این است که مردم ایران، حسابگر و عاقل هستند. به هر حال این مردم، سابقه تمدنی ۷ هزارساله دارند و در این زمان، انواع و اقسام حوادث را دیده اند و تجربه اندوخته اند. برمبنای همین تجربه است که از افکار و اشخاص جدید استقبال می کنند و به آنها «یک بار» فرصت می دهند که صداقت و کارآمدی خودرا نشان دهند. جنبش ززآ یکسال فرصت داشت که اعتماد مردم را جلب نماید و نتوانست از این فرصت استفاده نماید. ملت ایران، دو بار فرصت نمی دهند و اگر اعتماد مردم از دست برود، به سختی ممکنست که این اعتماد باردیگر جلب شود. جنبش ززآ، دیگر مورد اعتماد مردم نیست. چرا این جنبش گرفتار ریزش بدنه اجتماعی شد؟ در ادامه دلیلهای این مورد بیان می شود: ۱. مردم ایران از خشونت بیزارند. اغتشاش هایی که در سال ۱۴۰۱ رخ داد، هیچ گاه جز جنبش های خشونت پرهیز دسته بندی نمی گردد. نه فقط در حوزه میدانی این افراد مرتکب خشونت فراوان شدند، بلکه هواداران این جنبش از خشونت های خیابانی حمایت می کردند و خواهان تشدید آن بودند. هر نوع حمله و کشتن و آتش زدن را دفاع مشروع قلمداد می کردند و حتی از مردم می خواستند که اگر کسی به این خشونت ها اعتراض کرد، او را هم مورد ضرب و شتم قرار دهند! هشتگ «خرابکاری-شرافتمندانه» در این جنبش تولید شد و از مردم می خواست به هر شکلی که می توانند به زیرساخت های ضروری زندگی مردم لطمه بزنند. در صفحه های مجازی آموزش ساخت کوکتل مولوتوف، شلنگ های میخ دار و سایر ابزارهای اِعمال خشونت داده می شد و هیچکس هم جرأت نداشت به این حجم از خشونت اعتراض کند. «لینچ کردن [۱]» شهید روح الله عجمیان و آرمان علی وردی با هیچ منطقی پذیرفتنی نیست. ملت ایران چنین خشونت عریانی را بر نمی تافتند. ۲. مردم ایران اهل سواری دادن نیستند. منفعت طلبی رهبران خودخوانده ززآ به شدت نمایان بود. جناح های مختلف این جنبش، سر غنیمت هایی که هنوز به دست نیامده بود، به شدت منازعه داشتند. به قول یکی از تحلیلگران بی بی سی، گویی جمهوری اسلامی سقوط کرده و دغدغه اصلی سلطنت طلبان، منافقین، فمینیست ها، چپ ها، و تجزیه طلبان این بود که چه کسی صاحب حکومت بعدی است. این دعواهای منفعت طلبانه از چشم مردم پنهان نماند و بدنه اجتماعی این جنبش به سرعت دلسرد شدند. ۳. برای مردم ایران، ادب باارزش است. جنبش ززآ، رکیک ترین جنبش و شورشی است که در تاریخ ایران ظاهر شد. فحش هایی که در قالب شعار فریاد زده می شد، برای مردمی که خودرا بافرهنگ می دانستند، شوکه کننده بود. این شعارهای دریده و رکیک، حتما موجب رنجش افراد خانواده داری شد که برای مطالبهی آزادی به خیابان آمده بودند. ۴. برخلاف تصور ضدانقلاب ها، همه بی حجاب ها برانداز نیستند. رسانه های ضدانقلاب تصور می کردند که بی حجاب ها شریک استراتژیک آنها در اهداف سیاسی هستند. خیال می کردند که هرکس به خیابان آمده، ضدانقلاب و ضدنظام جمهوری اسلامی است. در حالیکه بیشتر مردمی که به خیابان آمده بودند، از مرگ تأسف بار خانم مهسا امینی خشمگین بودند و تظاهرات خیابانی آنها برای تخلیه این خشم بود. حتی اغلب بی حجاب ها (نه حتی کم حجاب ها) فقط خواهان بی حجابی بودند نه براندازی. وقتی این افراد کم وبیش به هدفشان رسیدند، متوقف شدند. آنها خواهان انحلال گشت ارشاد بودند و وقتی اجرای قانون الهیحجاب کمرنگ شد، آنها هم رضایت دادند و دست از اعتراض خیابانی برداشتند. براندازها و ضدانقلاب ها تصور می کردند که با همه بدحجاب ها، بلکه بیشتر مردم ایران، هم مسیر هستند و وقتی مشاهده نمودند در ۲۵ شهریور، مردم بجای خیابان، جاده شمال را انتخاب کردند، متعجب شدند. آنها باید این نکته را درک کنند که نه فقط عموم مردم ایران، بلکه حتی بی حجاب ها حاضر نیستند برای اهداف سیاسی ضدانقلاب ها، هزینه بدهند. ترس نیست که مانع از حضور این افراد در خیابان شده است؛ عقلانیت است که به این افراد می گوید بجای این که خودشان را برای اهداف سیاسی گروههای مختلف هزینه کنند، از زندگی لذت ببرند. مردم ایران، بی حجاب و باحجاب، به اندازه کافی عاقل هستند. ۵. مردم ایران می خواهند زندگی کنند؛ اما جنبش ززآ با «زندگی» سر ستیز دارد. هرچند این افراد هشتگ زندگی-نرمال می زنند اما دستورالعمل های ریز و درشت آنها، با جریان زندگی عادی مردم ایران در تعارض است. می گویند یلدا را جشن نگیرید چون عزاداریم؛ به جایتیم ملی ایران از تیم فوتبال انگلستان استعمارگر طرفداری کنید؛ اگر پهلوان کشتی ایران شکست خورد شادی کنید و…. در بین مدت ادامه این شیوه مبارزه، مردم را خسته می کند. در همین یکسال گذشته هم با اختلال هایی که در زندگی مردم به وجود آوردند، هیچکس حالش خوب نبود. برانداز جماعت باید بفهمد که مردم ایران می خواهند زندگی کنند. ۶. مردم ایران از دروغ بیزارند. این جنبش در ضمن این یکسال دروغ فراوانی به خورد مردم داد و بهانه هم این بود که باید مردم برای ماندن در خیابان تهییج شوند. از فرار مقامات جمهوری اسلامی به ونزوئلا گرفته تا دوشکا و…. شاید با دروغ بتوان مدت کوتاهی هیجان ایجاد کرد، اما جنبشی که از صداقت فاصله بگیرد، هوادارانش را از دست می دهد. ۷. جنبش ززآ، پر از تناقض های درونی بود. شعار آزادی می دادند و در عین حال وحشیانه به افراد دگراندیش حمله می کردند. حتی حرمت بزرگان خودشان را نگاه نداشتند. به مادر حدیث نجفی که با حجاب سر قبر دخترش آمده بود به قدری بد و بیراه گفتند که مجبور شد در یک اعتراف تلویزیونی بی حجاب ظاهر شود و از آنها بخواهد دست از سرش بردارند. به اندازه ای به پدر مرحوم برزو ارجمند توهین کردند که اشک این بازیگر ضدانقلاب را درآوردند. خاله نیکا شاکرمی به این علت که حاضر نشده بود به کمپین «وکالت می دهم» بپیوندند توهین های زیادی شنید و نوشت: «به لطف دموکراسی ای که مقرر است به زودی طعم آنرا مزه مزه نماییم صندوق پیام های من پر شده از فحش های رکیک و تصاویر آلت». این هم یکی دیگر از تناقض هاست که باوجود زنانه معرفی کردن این جنبش، مدام در شعارهای خود به آلت مردانه حواله می دهند و به عنوان تحقیر، واژه دال بر عمل جنسی را تکرار می کنند. این ادبیات مردانه، هیچ سنخیتی با یک جنبش زن محور ندارد. طنز تلخ روزگار این است که این جنبش به ظاهر زنانه، پر است از علائم مردسالاری. براندازهای جنبش ززآ، مردم ایران را نشناخته اند. مردم ایران فقط یک دفعه فرصت می دهند. همانطور که به بنی صدر و میرحسین موسوی یک دفعه فرصت دادند. مردم در انتخابات رأی قابل توجهی به بنی صدر و موسوی دادند و حتی بعد از انتخابات هم حاضر شدند تا مدتی با آنها همراهی کنند و به خیابان بیایند. اما وقتی عدم صداقت را مشاهده نمودند، عقب کشیدند. بنی صدر در غربت مرد و ۱۳ سال بعد از شعار «موسوی دستگیر بشه، ایران قیامت می شه»، هنوز قیامتی برای موسوی برپا نشده و جز فراموش شدگان است. ممکنست رهبران جنبش ززآ، برای عدم ادامه همراهی مردم با جنبش، دلایلی بیان کنند. بطورمثال بگویند فشارها و جو امنیتی موجب خالی شدن خیابان ها شد. اما عاقلان دانند که در ۲۵ شهریور ۱۴۰۲، حضور نیروی انتظامی یک صدم سال ۱۴۰۱ هم نبود و با این وجود یک هزارم سال قبل هم مردم به خیابان نیامدند. وانگهی، نیروی انتظامی روز در خیابان بود، شعارهای شبانه چرا مفقود شد؟ ممکنست در تحلیلی دیگر به مردم شریف ایران توهین کنند و علت عدم همراهی آنها را ترس بدانند. حتی ممکنست این تحلیلگران، اصولاً پایان جنبش ززآ را انکار کنند و مدعی شوند خیابان های ایران پر است از جمعیت معترض و هرشب صدای شعارهای مردم، گوش فلک را کر می کند! این تحلیل ها حقیقت را قلب نمی نماید. مردم ایران دیگر به شعارهای توخالی جنبش ززآ و رهبران منفعت طلب آن اعتماد ندارند. حتی اگر وقایع فلسطین و تضعیف رژیم صهیونیستی هم نبود، باز هم این جنبش توان جلب نظر مردم را نداشت. [۱] Lynching زجرکش کردن فرد توسط جماعتی خشمگین در خیابان. درایالات متحده، سیاهپوستان زیادی توسط نژادپرستان لینچ شدند. مانند جسی واشنگتن.
این پست بلاگ سان را می پسندید؟
(0)
(0)
تازه ترین پستهای مرتبط
نظرات کاربران بلاگ سان در مورد این مطلب